اواتار پس از 1900 سال قسمت چهارم



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


اواتار بهترین کارتون دنیا

اواتار انگ و اواتار کورا

آب ، خاک ، آتش ، باد 

همیشه دوست داشنم مثل کارتون آواتار مردم بتونند عناصصرو کنترل کنند 

همه فکر می کنندآواتار یه شخصیت کارتونیه ولی من باور دارم اون واقعیه

آخرین آواتار 

کتاب اول : آب 

قسمت چهارم : استاد پارمیس

وقتی می خواستند مجسمه را خراب کنند من داد زدم نه نکنید من نمی زارم  من آواتارم . ولی توجهی نمی کرند . ناگهان یه دست روی شونم حس کردم گفت :« نیایش ! نیایش ! پاشو. وقتی چشمام را بباز کردم دیدم توی اتاقم . پارمیس ؟ تو اینجا چه کار می کنی ؟ خوب اومدم خونتون . تو این موقع پارمین < خواهر دو قلو پارمیس > آمد تو وگفت :« منم اینجام. از صدا ای عجیب غغریبت فهمیدم داری خواب بد می بینی . گفتم :« زیاد هم بد نبود . آهان. رفتم توی حال دیدم خاله مریم داره با مامان صحبت می کنه . باهاش رو بوی کردم . خاله گفت : آواتار شدنت مبارک. من خیلی تعجب کردم به حر حال دنییا پر از عجایبه . با خودم گفتم : وای ! الان مامان به همه می گه . مخصوصا این که پارمین وپارمیس هم مثل من به کارتون آواتار خیلی علاقه دارتد . به حر حال اگه بدونند هم خوب میشه . چون دیگه لازم نیست چیزیو پنهان کنی . دردسر های زیادی پیش بیاد پارمیس گفت : بگو ببینم چه طوری از چهار عنصر استفاده می کنند ، پارمیس من هنوز به عنصر آب هم مسلط نشدم .

چرا ؟ چون بایدییه استاد پیدا کنم .

شاید من بتون استاد آب افزاریت بشم . مگه تو آب افزاری ؟ نه ولی من می تونم. باشه با هم تمرین کردیم تا ساعت 7 . قرار بود خونمون بمونند چند روزی خیلیی خوب بود چون من هم کلاسیام را خیلی وقته . ندیدم . من نمی دونستم حالا باید چه کار کنم الان دارم آموزش آب افزاری می بینم و حیوون راهنمام را پیدا کردم . حالا باید چه کار کنم تازه معنییه خوابی که دیددم چی بود؟

.

.

.

.  

قسمت بعد فزدا

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 2 شهريور 1393برچسب:,ساعت8:16 بعد از ظهرتوسط کورا نیایش | |